بهترین اوقات بیست و چهار ساعت های اخیر زندگیم،آن وقت هاست که بساط پایان نامه و دکتری و مقاله و لپ تاپ و وای فای را جمع می کنم،مسواک می زنم،نور اتاق را کم می کنم،می روم توی تخت،ریسه ی بالای سرم را روشن می کنم،لحاف پنبه ای سنگینم را می کشم روی پاهایم،کتاب بالینی این روزهایم را،داستان دو شهر چار دیکنز همیشه محبوبم را از روی پاتختی بر میدارم و برای دقایقی در داستان دو شهر 160 سال پیش آقای دیکنز غرق می شوم!
آنچه که دانشگاه از آدمی می سازد!
دیکنز ,آقای ,شهر ,روی ,روزهایم ,را،داستان ,دو شهر ,آقای دیکنز ,چار دیکنز ,شهر چار ,پنبه ای
درباره این سایت